چرا هالیوود کارش را بلد است?
بیشتر افراد با شنیدن کلمهی هالیوود (Hollywood) به یاد فیلمهای سرگرم کننده آمریکایی میافتند. هالیوود نماد سینمای غرب است، سینمایی که در فیلمهای آن اهداف پنهانی تربیتی و سیاسی دنبال میشود. هالیوود یکی از شناختهشدهترین صنعت ها در جهان است که امروز از آن به عنوان مرجعی برای صنعت فیلم ایالات متحده و افراد مرتبط با آن استفاده می شود. این کلمه از دو واژه Holly به معنای مقدس و نیروی جادویی و wood به معنای چوب، درختستان و جنگل تشکیل شده است که روی هم به معنای چوب مقدس -که اشاره به عصای موسی دارد- تشکیل شده است. هالیوود در واقع سمبلی از صنعت سرگرمیهای آمریکایی است که این پیام را به دیگران میدهد که ” اینجا مکانی است که جادو در آن امکانپذیر است و رویاها میتوانند تحقق یابند.”
اما چه ربطی به دنیای کسبوکار و سیلیکونولی دارید؟ واقعیت این است که برخی بنیانگذاران، بدونِ داشتن هیچگونه طرح یا مدلی برای پیادهسازی ایدهشان، صرفأ با یک راهکار فناوری وارد میدان رقابت استارتاپها میشوند. شما به عنوان یک کارآفرین، به طور مداوم باید در حال آزمودن راهکارهای خود باشید. هالیوود، برای ساخت فیلم، ساختار اثباتشده و نقشه راهی کامل و هوشمندانه دارد. آنها روی چیزی که مردم خواهان آن هستند، تمرکز میکنند. علاوه برآن، نحوه ایجاد و تولید محصول، بازاریابی و توزیع آن، سبب شده هزینهها و ریسکها در هالیوود به حداقل ممکن برسند.
جیمی پراید، کل فرایند فیلمسازی هالیوود را در 4 مرحله با استارتاپهای فناوری سیلیکونولی مقایسه میکند:

1-مرحله توسعه ایده:
روش هالیوود به شما امکان میدهد، ایدهی خود را بهسرعت و با مقرون بهصرفهترین راه بیازمائید. در این مرحله هالیوود، طرح داستان را بررسی کرده و بارها فیلمنامه را چکشکاری، بازنویسی و اصلاح می کند. این مرحلهای است که به نام “جهنم توسعه” معروف است، زیرا فیلمنامه با انتقادات، پیشنهادات و آزمون و خطای بسیاری اصلاح میشود. تهیهکنندگان، فیلمنامه را از نظرعملیبودن، چگونگیاجرا، کیفیت و تأمین سرمایه مورد تجزیه وتحلیل قرار میدهند. سرانجام در صورتی که از هر نظرمورد تأئید قراربگیرد، وارد مرحله پیشتولید میشوند.
2-مرحله پیشتولید:
این، مهمترین مرحله تولید فیلم است. در این مرحله، پروژه فیلم برنامهریزی و آمادهسازی میشود، بازیگران آماده میشوند، لوکیشنها بررسی شده و استوریبردها و پلانها تهیه میشوند. تبدیل فیلمنامه به استوریبرد باعث میشود تا تیم، تصویری از محصول نهایی بهدستآورد. کلیه اقدامات مربوط به زوایای دوربین، قاببندی و هزاران فاکتور دیگر نیز در این مرحله انجام میشود.
این اقدامات، نیاز به دقت بالا و زمان زیادی دارد. جالب اینجاست که همهی آنها با هزینهای اندک و بدون فیلمبرداری حتی یک پلان از فیلم انجام میگیرد و تا زمانی که از درستی کارها اطمینان حاصل نشود، وارد مرحله بعدی نمیشوند.
3-مرحله تولید:
راهاندازی دوربینها، پرهزینهترین مرحله فیلمبرداری است. این مرحلهی نور، دوربین و حرکت است. در این مرحله بازیگران تمرینات لازم را انجام داده، پلان ها تنظیم میشوند و فیلمبرداری آغاز میشود. فراهم کردن تجهیزات لازم، تدارکات، حملونقل، لباس، پذیرایی و هزاران کار دیگر، این مرحله از کار را بسیار پرهزینه و دشوار میسازد. به همین دلیل، هالیوود سعی میکند جریان فیلمبرداری را با نهایت سرعت، دقت و کارایی لازم جمعوجور کرده و به پایان برساند.
4-مرحله پس از تولید:
این مرحله شامل تدوین، برداشتهای مختلف و ایجاد فرم یکپارچه نهایی، اضافه کردن جلوههای دیجیتال و ترکیب جلوههای صوتی و موسیقی و در نهایت مونتاژ و تکمیل کارِ نهایی است. وقتی آخرین مرحله برداشت فیلم تکمیل شد، گاهی باانجام اکرانهای آزمایشی، بازخورد مخاطبان را میسنجند. اگر نتیجه این سنجش رضایت بخش نبود، مجددأ اصلاحاتی را بوجود میآورند.
در واقع، هالیوود میداند که مرحله تولید، بسیار پرهزینه است لذا، بیشترین وقت و انرژی خود را صرف برنامهریزی و آمادهسازی فیلمنامه درمرحله پیشتولید مینماید. به اینترتیب آنها در خرجکردن پول بسیار صرفهجویی کرده وسعی میکنند در زمان مناسب و بهمیزان مورد نیاز هزینه کنند.
از طرفی، تیمی متشکل از متخصصان مختلف در این صنعت مشغول به فعالیت هستند که هر یک کاری متناسب با تخصص خود انجام میدهند، به همین دلیل، هر کارگردان و تهیهکننده برای نوع خاصی از فیلم مناسب است. میتوان گفت، انجام کارِدرست، سبب افزایش بهرهوری آنها شده و ریسک کار را کمتر میکند.
این موضوع، در مورد استارتاپها نیز صادق است و میتوان این چهار مرحله را در آنها شبیهسازی کرد. صرفأ، داشتن یک ایده خوب نمیتواند تضمین کند که شما بهترین رهبر یا بنیانگذار برای استارتاپ باشید، چرا که قطعا، همه تخصصهای لازم را ندارید و اصولا، چنین چیزی توجیه منطقی ندارد. استارتاپها، باید بتوانند استعدادها و تخصصهای افراد تیم را مدیریت کرده و در جای مناسب از آنها بهره ببرند. راهاندازی استارتاپ، اغلب مستلزم یک کار تیمی و مشارکتی است که باید از توانایی همهی افراد تیم استفاده شود و نقطه قوت هالیوود، دقیقا همین است.
اگر استارتاپها بخواهند مشکل پولسوزی خود را حل کنند، باید از رویکردهای پولسازی در هالیوود بهره ببرند.
بسیاری از بنیانگذاران، بدون توجه به مدل کسبوکار، بهسرعت به سمت ایجاد فناوری پیشروی می کنند. برخی دیگر، تصور میکنند تنها اگر در یک حوزه کاری تخصص داشته باشند، میتوانند یک محصول فناوری تولید کنند. غافل از اینکه، عدم تناسب محصول با بازار و عدم تناسب آن با نیاز مشتری، نه تنها باعث از دست رفتن سرمایه آنان میشود، بلکه آنها را در وضعیتی اسفناک گرفتار می کند. زیرا، مشتریان برای خرید محصولی که نیازشان را برآورده نسازد، پولی خرج نمیکنند. درواقع، آنها بدونداشتن نقشه اولیه، ارزش پیشنهادی، مدل کسبوکار و نمونهی اولیه محصول، صدها دلار خرج میکنند تا محصولی تولید کنند که نه بازارفروش دارد و نه مشتریان پروپا قرصی. اگر استارتاپها از هالیوود در این زمینه الهام بگیرند، میتوانند ریسک کسبوکارشان را کاهش داده و از شکستها جلوگیریکنند.
موضوع اصلی تناسب بازار است، نه محصول
اجرای مراحل 4گانه هالیوود در استارتاپهای فناوری:

1-توسعه ایده:
اگر ایدهای در ذهن دارید و میخواهید آن را به کسبوکاری تبدیل کنید، این راحتترین بخش کار شماست. برای انجام این کار باید مقدماتی را فراهم سازید. ابتدا لازم است بدانید چه مهارتی دارید؟ به چه حوزههایی علاقهمندید؟ آیا میتوانید در این زمینه فعالیت نموده و از پس هزینههای آن برآئید؟ آیا آمادگی کارآفرینی و روبهروشدن با چالشها و خطرات این کار را دارید؟ بهتر است با خود صادق باشید و واقعیتها را در نظر بگیرید.
به تناسب مشکل و راهحل بیاندیشید. به محض اینکه مشکلی را پیدا کردید با مشتریان، ارتباط برقرار کنید و نظرشان را در مورد مشکل و راهحل آن جویا شوید. آیا مشتریان به دنبال راهحلی برای مشکلشان هستند و آیا راهکار شما برایشان مطلوب است؟ این قدم اول و تناسب روی کاغذ است. از مشتریان در مورد مشکل ایجاد شده، اطلاعات بگیرید وت ناسب راهحل خود را با نیازهای آنان برآوردکنید. همچون هالیوود، ایده خود را به یک ارزش پیشنهادی مطلوب تبدیلکرده وسپس آنرا در قالب یک مدل کسبو کار قابل اجرا بگنجانید. ارزش پیشنهادی یعنی ارزشدادن به مشتری و تمرکز بر خواستههای آنها.
شما به زمان زیادی نیازدارید تا با تحقیقات میدانی که از حداقل 10-20 مشتری انجام میدهید، بهطور عینی آنها را در حال انجام کاری که قصد بهبود آنرا دارید، مشاهدهکرده و در مورد معایب و مزایای آن سئوالاتی بپرسید. میتوانید با نظرسنجی آنلاین از مشتریانی فراتر ازمرزها نیز بازخورد بگیرید.
پس از طراحی ارزش پیشنهادی و مدل کسبوکار وقت آن رسیده که با مشتریان گفتوگو کنید تا مطلع شوید آیا مشکلی که میخواهید حل کنید به اندازه کافی بزرگ است و اهمیت دارد؟ برای این کار، باید یک گروه مشتریانهدف تشکیل دهید تا بتوانید به طورمنظم با آنها در تعامل بوده و از میزان تأثیر محصول یا خدمات، بازخورد بگیرید. شما باید بتوانید، محصولی بسازید که با نیاز مشتریان متناسب بوده و بیشترین شانس موفقیت را داشته باشد.
2-مرحله پیشتولید:
پس از مرحله توسعه ایده، مهمترین چالش استارتاپها پیشتولید است که همانند مرحله ساخت فیلم در هالیوود است.
اکثر مدیران کسبوکارها، برای تولید محصول، عجله دارند اما درصورتی که مرحله پیشتولید را به خوبی طی نکرده باشند، محکوم به شکست هستند. دراین مرحله محصول پیشتولید شده، روی مشتریان هدف بارها امتحان و اصلاح میشود. این کار بدینمنظور انجام میگیرد که بدون صرف هزینه هنگفتی، بتوانید محصول را به تثبیت نهایی برسانید. دراین راه میتوانید نقشهای از مسیر حرکت مشتری به شکل فیلم، عکس یا پوستر تهیه نمائید تا نحوه تعامل او با محصول را به تصویر بکشد.
سپس میتوانید طرح سادهیاولیه از محصولتان را طراحی کنید. ابزارهایی برای طراحی محصول در کتاب توصیه شده است که میتواند آنرا از زوایا و جنبههای مختلف طراحی کند.
پس از طراحی کامل محصول، میتوانید نمونه اولیه آن را بسازید و دوباره امتحان کنید. این کار، به منزله اکران آزمایشی فیلم در هالیوود است و به شما امکان میدهد با صرف هزینه کمی قبل از تولید محصول، عملکرد آن را در تعامل با مشتریان هدف بیازمائید، بازخورد بگیرید و نتایج آن را ثبت کنید. این آزمایشات باید به دفعات تکرار شوند. به منظور جلوگیری از اتلاف سرمایه و اجتناب از ضرر و زیان، برای اصلاح این نمونه وقت زیادی بگذارید. تغییرات و اصلاحات را به دقت اعمال کرده و مجددا امتحان کنید.
این مرحله نیازمند صبر و حوصله زیادی است. زیرا، باید مطمئن شوید که مشتریان شما حاضرند برای چنین محصولی هزینه کنند.
3-تولید:
در صورتیکه مرحله پیشتولید را بهدرستی گذرانده باشید، فرایند تولید، میتواند براحتی طی شود. اکنون شما یک ارزشپیشنهادی مطلوب، یک مدل کسبوکار عالی و یک مدلاولیه دارید و از مشتریان بازخوردهای لازم را گرفتهاید. توسعه کسبوکار یعنی ارزش بیشتری برای مشتریان بوجود آورید؛ ارزشی مداوم و بلندمدت که در طول زمان تغییر نکند و سودآوری کسبوکارتان را پیوسته تضمین کند. اگر مایل به استفاده از روشهای درآمدی و سوددهی کوتاهمدت باشید، این روشها بهسرعت کمرنگ شده و بازدهی آن، در مدت زمان کوتاهی به پایان میرسد.
در این مرحله باید تصمیم بگیرید چه کسی قراراست محصول شما را تولید کند:
یک همبنیانگذار فنی
یک تیم توسعه داخلی
یک تیم توسعه برونسپاریشده
بنیانگذاران فنی، در ابتدای کار میتوانند گزینه خوبی باشند و محصول را به شکل مقرون به صرفهتری تولید کنند ولی پس از مدتی، به مسیر توسعهی دیگری نیازدارید. دراین مرحله، باید حداقل نمونه محصول را تولید کرده و آن را مطابق طرحاولیه و بدون هیچگونه تغییراتی تولید و بهدست مشتریان برسانید زیرا تغییرات هر چند اندک، میتواند منجر به نابودی محصول شود. برای اطمینان از تناسب محصول و بازار، دوباره بازخورد بگیرید. ضروری است تا به این تناسب نرسیده اید، پا را فراتر نگذارید، چرا که تنها در صورت ایجاد این تناسب است که می توانید اطمینان یابید مشتریان با کیف پولشان به استقبال محصول شما میآیند.
4-پس از تولید:
اگر به تناسب محصول و بازار رسیدید، پس بخت با شما یار بوده چون استارتاپهای زیادی هستند که به این مرحله نمیرسند. این مرحلهای است که رشد کسبوکارتان را رقم میزند. یعنی زمانی که بتوانید محصولتان را با هزینه ای مقرونبهصرفه و مقیاسپذیری بالا به دست مشتریان برسانید. در این مرحله نیز کماکان به آزمایش و تکرار نیازمندید. اینجا، نقطه شروع هر کسبوکاری است.
امروزه، به لطف اینترنت می توانید محصولتان را سریعتر، راحتتر و بدون استخدام بازاریابان و یا فروشندگان و پرداخت هزینههای سرسامآور دیگر در دسترس هزاران مشتری در سراسر جهان قراردهید.
یکی از حیاتیترین مسائل درهر استارتاپ، قیمتگذاری محصول و تعیین کانالهای فروش موثر هستند. هرچه قیمتگذاری بالاتر باشد، باید بیشترهزینه کنید تا به فروش مطلوب برسید. این دو عنصر باید با هم متناسب باشند زیرا عدم تناسب آنها میتواند خطرساز باشد.
توسعه کسبوکار، بدین معنا نیست که هزینهها را زیاد کنید. استخدام کارمندان بیشتر و یا تهیه دفاتر بزرگ دلیلی بر توسعه کسبوکارتان نیست. چنانچه میزان ارائه محصول به مشتری زیاد نباشد، لزومی ندارد هزینه زیادی صرف کنید.
رشد نامتقارن، زمانی است که درآمد حاصل از فروش محصول یا ارائه آن به مشتری، نسبت به پایه هزینه بهشکل نامتناسبی افزایش یابد که البته چنین رشدی مثبت بوده و اتفاق جذابی است و نشان میدهد کسبوکار شما مقیاسپذیر است، مانند کسبوکارهای وابسته به فناوری. ولی عکس آن هم میتواند اتفاق بیفتد، وقتی که پایه هزینه را بالا ببرید ولی درآمد حاصل از فروش افزایش نیابد. این کسبوکارها سودآور نیستند، مانند کسبوکارهای خدماتی و حسابداری که توسعه چندانی پیدا نمیکنند.
جمع بندی:
از مجموع مطالبی که بیان شد، میتوان نتیجه گرفت روش هالیوود، رویکردی است سازمانیافته که می تواند بنیانگذاران را در راهاندازی یک استارتاپ موفق یاری کند. در اینجا، شباهتهای ساخت فیلم و تأسیس یک استارتاپ را بررسی کردیم.
جیمی پراید، اشتباهات زیادی در راهاندازی استارتاپها مرتکب شده و بارها شکست خورده است. او مایل است تجربههای خود را با دیگران به اشتراک گذاشته و راه درست را به آنها نشان دهد.
ممکن است بپرسید، چرا باید به سمت راهاندازی استارتاپ بروید؟ شاید فکر کنید، انجام چنین کاری معادل شکست است. این، تاحدی درست است اما از نظر کارآفرینان بزرگ، شکستناپذیری معنا ندارد. واقعیت این است که تولید یک محصول از یک ایدهی انتزاعی، میتواند بسیار جذاب و رضایتبخش باشد. بنابراین، در این راه باید خودتان را آماده شکست و روبهرو شدن با چالشها کنید. با انجام مراحل ذکر شده و بهکاربردن راهنماییهای کتاب، میتوانید تاحدی از شکستها جلوگیریکنید.
شناخت نیاز مشتریان و بازار و ارائه ارزش پیشنهادی خوبی که بتواند دربرگیرنده آن نیاز باشد، از اهمیت ویژهای برخوردار است. برای اشنایی بیشتر با مراحل 4گانه هالیوود، پیشنهاد میکنیم شرح مفصل آن را در کتاب اشکهای یک میلیارد دلاری بخوانید و یا خلاصه آن را در اپیزود این کتاب بشنوید. با انجام این روشها میتوانید به تناسب محصول و بازار دستیافته و بیشترین سوددهی را نصیب کسبوکارتان کنید.
دنیای ما، به استارتاپهایی نیاز دارد که بتوانند مشکلات را در هر زمینه ای حل نموده و جهان را به جای بهتری تبدیل کنند. برای رسیدن به این مهم، بنیانگذاران علاوه بر آموزش، نیاز به امنیت کامل، حمایت مالی، فیزیکی، روانی و عاطفی دارند تا بتوانند این سفر چالش برانگیز و مهیج را با موفقیت به سرانجام برسانند.